Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (273 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intent
U
معنی منظور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
zero compression
U
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
acceptation
U
قبول معنی عرف معنی مصطلح
signifies
U
معنی دادن معنی بخشیدن
signify
U
معنی دادن معنی بخشیدن
signifying
U
معنی دادن معنی بخشیدن
with the intention of
U
به منظور
pricking
U
منظور
with the view of
U
به منظور
pricks
U
منظور
objectless
U
بی منظور
view
U
منظور
viewed
U
منظور
viewing
U
منظور
views
U
منظور
scope
U
منظور
intentions
U
منظور
intention
U
منظور
with a view to
U
به منظور
pricked
U
منظور
purpose of the dam
U
منظور از سد
aims
U
منظور
aimed
U
منظور
aim
U
منظور
meanings
U
منظور
meaning
U
منظور
purposeless
U
بی منظور
purposes
U
منظور
sake
U
منظور
purpose
U
منظور
prick
U
منظور
intention
U
قصد و منظور
whereunto
U
بچه منظور
allocate
U
منظور کردن
allocates
U
منظور کردن
objectives
U
هدف منظور
intentions
U
قصد و منظور
scope
U
منظور از عملیات
to what purpose
U
برای چه منظور
objective
U
منظور ازعملیات
scope
U
منظور مفاد
whereto
U
بچه منظور
to make allowance
U
منظور کردن
objectives
U
منظور ازعملیات
objective
U
هدف منظور
get at
<idiom>
U
منظور داشتن
for publicity purposes
U
به منظور تبلیغ
provided
<adj.>
<past-p.>
U
منظور شده
appropriated
<adj.>
<past-p.>
U
منظور شده
allocating
U
منظور کردن
laid on
<past-p.>
U
منظور شده
self-defeating
U
علیه منظور خود
to make oneself clear
<idiom>
U
منظور را روشن کردن
self defeating
U
علیه منظور خود
adhoc
U
تنها به این منظور
clearance sale
U
فروش به منظور تصفیه حراج
What does it exactly mean?
U
منظور از این دقیقا چه است؟
clearance sales
U
فروش به منظور تصفیه حراج
to mean to do something
U
منظور انجام کاری را داشتن
paper gold
U
منظور حق برداشت مخصوص است
to mean
U
منظور
[داشتن]
این است
malingering
U
تعارض به منظور فرار ازخدمت
(can't) make head nor tail of something
<idiom>
U
فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
adjutant's call
U
احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
bridgeware
U
برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
assessments
U
تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessments
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessment
U
تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessment
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
scope
U
طول زنجیر ارتفاع سنج ناو منظور
capitalized expense
U
در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
mark-down
U
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-downs
U
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
declared value
U
قیمت اعلام شده به منظور تعیین مالیات
it did not meet our views
U
منظور مارا انجام نداد نظرماراتامین نکرد
treasury stock
U
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
replevin
U
طرح دعوی به منظور استرداد مال توقیف شده
priming
U
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
radical economists
U
منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
cadastral surveys
U
عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
levy a sum on a person's property
U
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
drain joints
U
فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
juck work
U
کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
turnkey
U
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
bay
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bays
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
kuomintang
U
حزب ناسیونالیست چین که در سال 1981 به منظور مبارزات ضداستعماری شد
retrofit
U
بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
special contracts
U
منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
eudaimonism
U
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
betterment
U
خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
combination
U
توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
earthquake factor
U
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
bagger my neihbour trade palicy
U
سیاست فقیر ساختن کشورهمسایه به منظور ابادساختن کشور خود با استثماران
eudaemonism
U
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
assessed value
U
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
dumbest
U
بی معنی
translation
U
معنی
of no significance
U
بی معنی
innuendos
U
معنی
dumber
U
بی معنی
dumb
U
بی معنی
drifted
U
معنی
significance
U
معنی
significant
U
پر معنی
significantly
U
پر معنی
equipollent
U
هم معنی
semantics
U
معنی
innuendoes
U
معنی
neer do well or well
U
بی معنی
drifting
U
معنی
drift
U
معنی
implications
U
معنی
implication
U
معنی
insensate
U
بی معنی
irrationable
U
بی معنی
drifts
U
معنی
innuendo
U
معنی
fool begged
U
بی معنی
meaning less
U
بی معنی
synonymous
U
هم معنی
abstracts
U
معنی
hokum
U
بی معنی
abstract
U
معنی
intendment
U
معنی
purporst
U
معنی
purports
U
معنی
to explain away
U
معنی
effecting
U
معنی
abstracting
U
معنی
effect
U
معنی
witless
U
بی معنی
definition
U
معنی
definitions
U
معنی
meanings
U
معنی
pointless
U
بی معنی
meaning
U
معنی
meaningfully
U
پر معنی
meaningful
U
پر معنی
purporting
U
معنی
signification
U
معنی
dull
U
بی معنی
meaningless
U
بی معنی
unmeaning
U
بی معنی
frothy
U
بی معنی
tosh
U
بی معنی
rigmarole
U
بی معنی
rigmaroles
U
بی معنی
purport
U
معنی
purported
U
معنی
irrational
U
بی معنی
dulls
U
بی معنی
dulling
U
بی معنی
dullest
U
بی معنی
duller
U
بی معنی
dulled
U
بی معنی
effected
U
معنی
suck wheels
U
رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
superscripsit
U
بسته نرم افزاری که به منظور پردازش کلمه درسیستمهای ریزکامپیوتر بکارمی رود
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
falderal
U
چیز بی معنی
sementem
U
معنی ساده
by extension
U
بابسط معنی
by extension
U
باتعمیم معنی
scat
U
اواز بی معنی
trope
U
معنی مجازی
wastrel
U
ادم بی معنی
pregnantly
U
بطور پر معنی
fall into place
U
معنی گرفتن
dead dog
U
ادم بی معنی
polysemous
U
بسیار معنی
significant figure
U
رقم با معنی
torpe
U
معنی مجازی
ASH
U
معنی این لغت چیست ؟
amphibolic
U
دارای دو معنی
suggesting a meaning
U
افاده معنی
that is to say
U
بدین معنی که
blat
U
بی معنی و بی ملاحظه
to bear a meaning
U
معنی دادن
significative
U
معنی دار
blatherskite
U
سخن بی معنی
to this effect
U
باین معنی
parexcellence
U
بتمام معنی
frothily
U
بطوربی معنی
grammatical sense
U
معنی دستوری
literal sense
U
معنی لغوی
in letter and in spirit
U
ئر لفظ و در معنی
inexpessive
U
بی اثر بی معنی
with out rhyme or reason .
U
بی معنی وقافیه
absurd
U
مزخرف بی معنی
dyed-in-the-wool
U
به تمام معنی
lexical meaning
U
معنی لغوی
it does not make sense
U
معنی نمیدهد
insignificancy
U
بی معنی گری
mal
U
پیشوندی که معنی بد
mystic sense
U
معنی رمزی
figurative sense
U
معنی مجازی
wish wash
U
سخن بی معنی
opposite meaning
U
معنی وارونه
Recent search history
Forum search
1
frangible
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1
معنی لغت overfit
1
What is the first name of your favorite uncle
1
deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1
FIRST Team Number
1
خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1
gorse melatonin
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com